دیکشنری
داستان آبیدیک
fair wind
fɛɹ wa͡ind
فارسی
1
عمومی
::
بادمراد، بادمساعد، بادشرطه
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FAIR PRICE FUNCTION
FAIR SEX
FAIR SHAKE
FAIR SHARE
FAIR SPOKEN
FAIR TO MIDDLIN'
FAIR TO MIDDLING
FAIR TRADE
FAIR VALUE
FAIR VALUE ACCOUNTING
FAIR VALUE MARK TO MARKET METHOD
FAIR VALUE OF THE UNDERLYING
FAIR VALUE RECOVERY CRITERION
FAIR WEATHER
FAIR WEATHER FRIEND
FAIR WIND
FAIR WORDS BUTTER NO
FAIRGROUND
FAIRILY
FAIRING
FAIRISH
FAIRLY
FAIRNESS
FAIRNESS DOCTRINE
FAIRTRADE LABELLING ORGANIZATION
FAIRWAY
FAIRWAY BUOY
FAIRWAY SPEED
FAIRY
FAIRY BIRD
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید